روز جمعه بود که به همراه چند تن از دوستان به مزار
شهدای تهران قطعه 26 رفتیم. حال و هوای خوبی داشت. 6 سالی که تهران بودم
یکی دو بار بیشتر نرفتم و توفیق نبود.
بچه ها می دانستند که اینجا می
توانند با شهدا حرف بزنند و جواب بگیرند، اما نیاز داشتند تا یکی برایشان
این مطلب را تفهیم کتد و هولشان بدهد تا بقیه راه را بروند.میخواستم آقا
رضا بیاید تا هولشان دهد اما نشد و کنار مزار شهید تهرانی قدری برایشان
گفتم
راستی سید امیر حجازی هم آمده بود... خدا خیرش دهد به سمت مزار
شهید تهرانی که میرفتیم، بین قبور شهدا یکدفعه گفت بیایید این هم شهید
نیری...امیر مهدی از تعجب و شوق و شعف بال در آورده بود چون تازه کتابش را
خوانده بود
در گوشه ای هم پلاکارد یک متری ابراهیم هادی صدایم می کرد که بیا این ور بازار... یادت نره! این طلا بخر طلا با عیار بالا می خره!
شهدای عزیز...
به شما مدیونم
به شما مدیونم